بشریٰ، آزاده فرزند محمود (تو ۱۳۰۲ ش) متخلص به «بشریٰ» که در بابل به دنیا آمد و در زادگاه خود به تحصیل پرداخت و چون زندگی زناشویی را آغاز کرد، از ادامۀ تحصیل بازماند. او شاعری آزاده و خوش ذوق و با قریحت روشن بود که اشعارش گاهی در نشریات چاپ میشد و در سرودن انواع شعر قدرت و توانایی از خود نشان داد و استعدادش او را در سرودن شعر رهنمون شد. از اوست: آن عاشق سرگشتۀ دلسوخته ماییم/ وان کس که به جان شعله برافروخته ماییم// آن شب پرۀ بیدل سرگشته که دایم/ حیران به رُخ شمع نظر دوخته ماییم// آن بلبل شوریده که اندر ره معشوق/ جز آه و فغان هیچ نیندوخته ماییم// آن ریشه کن جان که چو فرهاد به عشاق/ رسم و ره جان باختن آموخته ماییم// آن عاشق مجنون پریشان دل افکار/ بشریٰ تن و جان را ز محن سوخته ماییم.
فرهنگ سخنوران نامی معاصر (۱/۵۲۳-۵۲۵).