ابن سینا، بوعلی سینا، ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا (٣٧٠- ٤٢7 یا ٤٢۸ ق) پزشک، فیلسوف مشایى، منطقی، ریاضیدان، منجم و دانشمند و مشهور به «ابنسینا» یا «ابوعلیسینا» در مغرب زمین آویسن یا آویسنا و ملقب به «حجةالحق»، «شیخالرئیس»، «شرفالملک» و «امامالحکما» و از معروفترین دانشمندان اسلام و یکی از بزرگترین دانشمندانی است که تاکنون پا به عرصۀ وجود گذاشتهاند. ابوعبید جوزجانی رسالهای در شرح حال شیخالرئیس دارد که قسمتی را از قول او نقل کرده و قسمتی را خود بر آن افزوده است. ابنسینا در بخارا به دنیا آمد. پدرش از اهالى بلخ بود و در دوران فرمانروایى نوحبنمنصور سامانى (٣٦٦-٣٨٧ ق) به بخارا رفت و در آنجا در یكىاز مهمترین قریهها به نام خَرمَیثَن در دستگاه اداری به كار پرداخت، او از قریهای در نزدیكى آنجا، بهنام اَفشَنَه، زنى (قرنتارهنام) را به همسریگرفت و در آنجا اقامتگزید. ابنسینا در آنجا چشم به جهان گشود، ٥ سال پساز آن برادر كهترش بهنام محمود به دنیا آمد. ابنسینا نخست به آموختن قرآن و ادبیات پرداخت و ١٠ ساله بود كه همۀ قرآن و بسیاری از مباحث ادبى را فرا گرفته و انگیزۀ شگفتى دیگران شده بود. در این میان پدرشدعوت یكى از داعیان مصری اسماعیلیان را پذیرفته بود و از پیروان آنها بود. برادر ابنسینا نیز از آنها بود. پدرشابنسینا را نیز به آیین اسماعیلیان دعوت مىكرد، اما وی هر چند به سخنان آنها گوش مىداد و گفتههایشان را دربارۀ عقل و نفس مىفهمید، نمىتوانست این آیین را بپذیرد و پیروشان شود. پدرش رسائل اخوانالصفاء را مطالعه مىكرد و ابنسینا نیز گاهی به مطالعۀ آنها مىپرداخت. سپس پدرش وی را نزد سبزیفروشى بهنام محمود مَسّاحى فرستاد كه از حساب هندی آگاه بود و ابنسینا از وی این فن را آموخت. در آن زمان دانشمندی به نام ابوعبداللهحسینبنابراهیم الطبری ناتِلى كه مدعى فلسفهدانى بود، به بخارا آمد. پدر ابنسینا وی را در خانۀ خود جای داد و ابنسینا نزدش به آموختن فلسفه پرداخت. وی پیش از آمدن ناتِلى به بخارا، نزد مردی بهنام اسماعیل زاهد فقه آموخته و در این زمینه سخت پویا و با همۀ شیوههای اعتراض، به روش فقیهان آشنا شده بود. آنگاه ابنسینا نزد ناتَلى به خواندن مدخل منطق ارسطو پرداخت و در این راه نكتههای تازهای كشف مىكرد و سبب شگفتى بسیارِ استادش مىشد. چنانکه وی پدر ابنسینا را وادار ساخت كه فرزندش را یکباره و تنها در راه دانش مشغولكند. ابنسینا بخشهای سادۀ منطق را نزد ناتلی فرا گرفت، اما او را دربارۀ دقایق این دانش ناآگاه یافت؛ از اینرو به خواندن كتابهای منطق ارسطو و مطالعۀ شرحهای دیگران بر آنها پرداخت، تا اینکه در این دانش چیرهدست شد. وی همزمان كتاب عناصر یا اصول هندسه اثر اُقلیدس را اندكى نزد ناتلى خواند و سپس بقیۀ مسائل كتاب را نزد خود خواند و آنها را حل كرد. سپس خواندن كتاب معروف المجسطى بطلمیوس، ستارهشناس بزرگ یونانى را نزد ناتلىآغاز كرد و پس از خواندن و رسیدن به شكلهای هندسى آن، ناتلى به وی گفت كه بقیۀ كتاب را خودش بخواند و مسائل آنرا حلكند و مشكلات را از وی بپرسد، اما او به اینكار نپرداخت و ابنسینا نزد خودش مسائل آنرا حلكرد، چنانکه بسیاری از مشكلها را ناتِلى نمىدانست، مگر پس از آنکه ابنسینا آنها را برایش توضیح داد. در این هنگام، ناتلى بخارا را به قصد گُرگانج و رسیدن به دربار ابوعلى مأمونبنمحمد خوارزمشاه، ترك كرد. در این میان ابنسینا نزد خود به خواندن و آموختن متون و شرحهای كتابهایى در طبیعیات و الهیات پرداخت. آنگاه بهدانش پزشكى گرایش یافت و خواندن كتابهایى را در این زمینه آغاز كرد. ابنسینا به درمان بیماران مىپرداخت و در این رهگذر شیوههای درمانى، برگرفته از تجربه، بر وی آشكار مىشد. وی همزمان به مطالعات خود در فقه و مناظره با دیگران در این زمینه ادامه مىداد. در ١٦ سالگی جمعی از پزشکان فاضل زیر دست او کار میکردند. ابوعلی با مداوای بیماری نوح بن منصور سامانی امیر خراسان، اجازه یافت که از کتابخانۀ عالی امیر استفاده کند. در ١٨ سالگی جامعالعلوم شد و از این پس ترقیات وی نتیجۀ اجتهاد شخصیاش بود. در ٢٠ سالگی نخستین اثر فلسفیاش را با عنوان العروضیه به درخواست ابوالخیر عروضی نوشت. پس از درگذشت پدر، به خدمات دیوانی روی آورد، به زودی فکر و تدبیرش مورد قدردانی واقع شد. در ٢٢ سالگی پدرش وفات کرد. در این دوران دولت سامانی رو به انقراض بود و چون غزنویان بر بخارا مستولی شدند، ابوعلی به گرگانج به خدمت خوارزمشاه علی بن مأمون و بعد به خدمت جانشین او مأمون بن محمد رفت. بعد از تسلط محمود غزنوی بر خوارزم، چون نمیخواست به غزنین برود، پنهانی خوارزم را ترک کرد و سپس به نسا، ابیورد، طوس، گرگان و دهستان رفت و از آنجا به گرگان بازگشت و در اقامت مجدد او در گرگان ابوعبید جوزجانی به خدمت او درآمد. در ٤٠٤ ق به ری و بعد از ٤٠٥ ق به قزوین و سپس به همدان نزد شمسالدوله دیلمی رفت و وزارت یافت و پس از مرگش، جانشین او سماءالدوله چهار ماه شیخ را زندانی کرد. ابوعلی پس از آزادی به اصفهان نزد علاءالدوله کاکویه رفت و به تدریس و تألیف پرداخت؛ ١٤ سال در آرامش در دربار علاءالدوله دیلمی در اصفهان میزیست. بر اثر مسافرتها و شبزندهداریها و بیتوجهی به خود به قولنج مبتلا شد و در ضمن لشکرکشی علاءالدوله در همدان درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد. در جشن یادبود هزارۀ او بر مزارش بنایی ساختند. شهرت ابنسینا چندان است که از مرزهای سرزمینهای اسلامی گذشته و به سراسر جهان رسیده است. آثارش به زبانهای مختلفی ترجمه و منتشر شدهاند. ابنسینا، علاوه بر پزشکی و فلسفه، در نجوم، فیزیک، علوم طبیعی نیز آثاری دارد و به دستور علاءالدوله آلتی شبیه ورنیۀ کنونی (از اسباب اندازهگیری دقیق) برای به دستآوردن نتایج دقیق در رصد اختراع کرد. ابوعلی در خوارزم با ابوریحان بیرونی، ابوسهل مسیحی و ابونصر عراقی ارتباط داشت و نیز ابنالخمار و ابوالفرج بن الطبیب از معاصرانش بودند. از جمله شاگردانش باید به ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان، ابنزیله، ابوعبدالله معصومی و ابوعبید جوزجانی اشاره کرد، با ابوسعید ابوالخیر نیز مکاتبهای داشت که بسیار مشهور است. ابوعلی در شرق به عنوان فیلسوف و در غرب به عنوان طبیب شهرت داشته است. فلسفۀ او فلسفۀ مشایی متأثر از فلسفۀ نوافلاطونی و دین اسلام است و کوشیده تا فلسفه را با دین اسلام تطبیق دهد. ابنسینا در زمینۀ ادبیات نیز کتابهایی نوشت و اشعاری نیز به وی منسوب است. از آثارش میتوان النجاة، الاشارات و التنبیهات، در منطق و حکمت؛ الشفا در حکمت علمی نظری؛ دانشنامۀ علائی در حکمت به فارسی؛ مبدأ و معاد؛ قانون در طب (این کتاب با وجود ناقص بودن، سبب شهرت ابنسینا در اروپا شد)؛ اسبابالحروف و مخارجها در زبانشناسی؛ الموجز الکبیر و الموجز الصغیر هر دو در منطق؛ رسالۀ حیّ بن یقظان؛ المدخل الی صناعة الموسیقی در موسیقی و مقالۀ فی آله رصدیه را نام برد. در مجموع ٢٧٦ عنوان کتاب به او نسبت میدهند که ١٣١ اثر را با انتساب صحیح و بقیه را با انتساب مشکوک از او دانستهاند كه نام بیشتر آنها را شاگردش، ابوعبید جوزجانی، در زندگینامهاش آورده است. ابنسینا نخستین فیلسوف در ایران و جهان اسلام است كه كتابهای منظم و كاملی دربارۀ فلسفه نوشته است. دو فیلسوف بزرگ یونانی، ارسطو و فلوطین، و فارابی، فیلسوف بزرگ ایرانی، در شكل دادن به فلسفۀ ابنسینا تأثیر بسیار داشتهاند. ابنسینا، بیش از همه، از فلسفۀ ارسطو بهره گرفته است؛ او اندیشههای فلسفی ارسطو و پیروان این فیلسوف یونانی را در كتاب شفا گرد آورد. ابنسینا فیلسوفی دارای استقلال فكر بود و به الهیات اسلامی توجه داشت و كوشش كرد تا اندیشههای اسلامی را در فلسفهاش وارد كند. در آن زمان، ابنسینا، در مورد پیدایش جهان، با دو اندیشۀ فلسفی و دینی روبهرو بود: یكی آنکه جهان، آغاز زمانی ندارد، دیگر آنکه جهان سرآغازی داشته و خداوند در زمان معینی آن را از نیستی به هستی آورده است. ابنسینا در برابر این دو عقیده، اندیشهای نو بیان داشت. او گفت كه جهان در آغاز از وجود خداوند صادر شده و نمیتوان تصور كرد كه آفرینش جهان از لحاظ زمانی با خداوند فاصله داشته باشد. با این همه، گروهی او را به سبب بیان این عقیده «كافر» خواندند. آثار بزرگ فلسفی ابنسینا كتابهای شفا، نجات، دانشنامۀ علائی و اشارات است، ولی در میان آنها كتاب شفا بیش از همه شهرت یافته است. این كتاب دارای چهار بخش (منطق، طبیعیات، ریاضیات و الهیات) است و تأثیری فراوان در فكر فیلسوفان ایران و جهان اسلام داشته است. ترجمۀ شفا به زبان لاتینی نیز در اندیشۀ گروهی از فیلسوفان اروپا اثری عمیق بر جای گذاشته است. ابنسینا، در پایان زندگی، به تألیف كتابهایی پرداخت كه نشانۀ دست یافتن او به اندیشهای نو در فلسفه بوده است. یكی از این كتابها حكمةالمشرقیه است. از این كتاب تنها دیباچه و بخش منطق آن در دست است و بخش اصلی كه شامل تفسیر این فلسفه بود، از میان رفته است.كتاب قانون، جوهر همۀ دانش پزشكی تا زمان ابنسیناست. در این كتاب در مورد تشریح اعضای بدن انسان، جراحتها پس از عمل جراحی و نیز در مورد طبقهبندی داروها و شیوۀ استفاده از آنها به تفصیل سخن به میان آمده است. قانون یكی از پُرارزشترین كتابهای پزشكی جهان بوده است. ترجمۀ این كتاب به زبانهای اروپایی مدت ٦ قرن، كتاب درسی رشتۀ پزشكی دانشگاههای اروپا بود. قانون از نخستین كتابهایی است كه پس از اختراع چاپ در اروپا انتشار یافت. ابنسینا در اروپا در قرون وسطی به آویسنا (Avicenna) شهرت داشته است. ابنسینا در علوم طبیعی، فیزیك، شیمی، ستارهشناسی، ریاضیات و موسیقی نیز استاد بود. او علوم طبیعی و ریاضی را جزئی از فلسفه میدانست. بر اساس اندیشههای فلسفی خود، حركت، نیرو، خلأ، نور و حرارت را توضیح داد. در گفتوگوی مشهورش با ابوریحان بیرونی، وجود خلأ و تبدیل فلزها به یكدیگر را غیرممكن دانست. رسالههای مهمش دربارۀ علوم طبیعی و ریاضی، همراه با رسالههایش در منطق و الهیات، در كتاب شفا آمده است. ابنسینا پارهای از ابزارها و شیوههای رصد كردن را اصلاح و خود به رصد كردن ستارگان پرداخت. او در بخش ریاضیات كتاب شفا و آثار دیگرش، به طور دقیق و مفصل، دربارۀ موسیقی بحث كرده است. همچنین ابنسینا نظریههای علمی فارابی در موسیقی را كامل كرد. ابنسینا نخستین دانشمندی است كه در ایران پس از اسلام به آموزش و پرورش كودكان توجه داشت. او در کتاب قانون و شفا و رسالۀ تدابیر المنازل معتقد است که تندرستی، سواد، هنر و پیشه، بسیار ضروری است.
اثرآفرینان (١ /١١)؛ از فردوسی تا سعدی (١٥٢-١٥٧)؛ اعیانالشیعه (٦/٦۹-٧٠)؛ بزرگان و سخنسرایان همدان (١ /١٤٨-١٤۹)؛ تاریخ موسیقی (١ /١٤٨-١٥٣)؛ تاریخ فلسفه در اسلام (١ /٦٨٣-٧٢١)؛ دایرةالمعارف فارسی (١ /٣٤-٣٥)؛ نامۀ دانشوران ناصری (١ /٨۹-١٤٦).