بابا فغانی شیرازی (وف ۹۲۳ یا ۹۲۵ ق) از شاعران مشهور نیمۀ دوم قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری در شیراز به دنیا آمد و او را در غزل سرآمد شاعران عهد خود شمرده، به متانت اشعار و شیرینی بیان ستودهاند. اصل او از شیراز است و پدر و برادرش کاردگر بودهاند و به همین دلیل فغانی نیز در آغاز امر کاردگری میکرد و شعر هم که میگفت «سکاکی» تخلص مینمود، اما چندی بعد «فغانی» را برای تخلص شعری برگزید. تا حدود ۳۰ سال از آغاز زندگی فغانی در زادگاهش گذشت و سپس راهی سفر خراسان شد و چندی در هرات بسر برد و در این مدت به خدمت جامی رسید و چند تن از شاعران زمان را نیز ملاقات کرد، اما از اهالی هرات اقبالی چنانکه باید ندید و ناگزیر به عزم آذربایجان رخت سفر بربست و در تبریز مورد توجه سخنوران قرار گرفت و به معرفی آنها به خدمت سلطان یعقوب آققویونلو پسر اوزون حسن راه یافت و در بارگاهش پذیرفته شد و از سلطان لقب «بابای شاعران» گرفت، چنانکه در سفرهایش همراه او بود و به روایتی در یکی از این سفرها دیوانش مفقود شد یا به غارت رفت. بعد از وفات یعقوب، دورۀ بیثباتی اوضاع آذربایجان در پایان دورۀ سلاطین آققویونلو فرا رسید و بابافغانی در آن اوضاع بیثبات با شاهانی که هر یک مدتی کوتاه در آذربایجان سلطنت داشتند، معاصر بود و بایسنقر بن یعقوب، رستم بن مقصود بیک، احمد بن اورغولو، الوند بیگ بن یوسف و برخی از آنها را نیز مدح گفت و با آنکه چند سال از اقامتش در تبریز میگذشت، چون اوضاع آن سامان را نابسامان یافت، به شیراز بازگشت و چندی در آنجا ماند و سپس در اوایل نهضت شاه اسماعیل صفوی به خراسان رفت و چندی در ابیورد و سپس در مشهد اقامت گزید، او در پایان عمر از اعمال بیهوده و نادرست خود توبه کرد و در همین شهر پس از شصت و چند سال زندگی وفات یافت و در محلی نزدیک آن شهر که به قدمگاه معروف است، به خاک سپرده شد و گورش امروز معلوم نیست. از آثار وی دیوان شعری موجود است. فغانی اقسام شعر را از قصیده، ترکیب، ترجیعبند، مستزاد، غزل و رباعی را نیکو میسرود. قصایدش بیشتر در ذکر مناقب ائمۀ اطهار خاصه علی بن ابی طالب (ع) و علی موسی بن موسیالرضا (ع) و مدح سلطان یعقوب آققویونلو و ترکیببند مؤثری در رثای اوست. علاوه بر آن سلطان بایسنقر و سلطان رستم آققویونلو را نیز مدح گفته و در یکی از قصاید پایان عهد خود که در منقبت سبطین (ع) سروده شاه اسماعیل صفوی را نیز مدح گفته است. در همۀ این قصاید زبان ساده و بیان روان شاعر قابل توجه خواننده است و چنین سادگی و روانی در عهدی که همت قصیدهسرایان بر تتبع قصاید دشوار پیشینیان با نظم قصاید مصنوع دشوار مقصور بوده، قابل اعتناست. همین سادگی و روانی دلپذیر و استقامت سخن را در غزلیات بابافغانی میتوان دید، با این تفاوت که در این مورد کلام منسجم و جزیل و پُر از تعبیرات و ترکیبات جدید او همراه با امواجی از احساسات شورانگیز و عواطف رقیق عاشقانه است و مضامین نو آفریده و به همین سبب، سخنسنجان بعد از او وی را «حافظ کوچک» نامیدهاند. فغانی پیشرو شاعران قرن دهم هجری در سبک سخنوری آنهاست، یعنی شیوهای که چون کار آن در واقعپردازی و باریکاندیشی به مبالغه کشید، طریقت تازهای در شعر فارسی پدید آورد که متأخران آن را «سبک هندی» نامیدهاند و فغانی را مسلماً باید از بنیانگذاران آن سبک دانست. بابافغانی در قصیدهسرایی بیانش ساده و روان است و از تکلف و تصنعی که معمولاً در کلام قصیدهسرایان دیده میشود، خالی است و در مدیحهگویی از مبالغه دوری میکند. در غزل شیوهای خاص دارد که از مختصات آن یکی همان سادگی و روانی کلام است و دیگر آوردن تعبیرات و مضامین بدیع و تشبیهات و استعارات نو و سوم بیان احوال عاطفی و احساسات عاشقانۀ محض، بیآنکه رنگ و حالت صوفیانه بر سخن و اندیشۀ او غالب باشد. شیوۀ غزلسرایی فغانی با شیوههای رایج و مأنوس آن زمان تفاوت داشت؛ ولی همین شیوه در دورههای بعد رواج یافت و در کلام شاعرانی چون وحشی، نظیری، عرفی، ضمیری و حتی صائب مؤثر افتاد. صائب خود از ستایشگران شعر فغانی است و تتبع دیوانش و اقتدا به سخن او را واجب میداند. نخستین جلوههای «مکتب وقوع» و نیز شیوهای که بعدها به «سبک هندی» معروف شد، در اشعار فغانی به روشنی آشکار است، ولی در شعرش مضمونسازی و خیالآفرینی و آوردن تشبیهات و تعبیرات نو با اعتدال و تناسب همراه است و افراط و مبالغهای که از این لحاظ در آثار شاعران «سبک هندی» دیده میشود، در سرودههای او نیست. دیوان فغانی دو بار منتشر شده است، بار اول در لاهور و بار دوم در تهران، چاپ احمد سهیلی خوانساری در ۱۳۱۶ ش که پس از آن هم چند بار با اضافاتی چاپ شد. گزیدهای از اشعارش به قلم حسین آزاد به زبان فرانسه ترجمه و در ۱۹۰۳ م در پاریس منتشر شده است.
اثرآفرینان (۲/ ۳- ۴)؛ تاریخ ادبیات در ایران (۴ /۴۱۱- ۴۱۷)؛ هفت اقلیم (۱ /۲۱۹- ۲۲۰).