سلمان ساوجی، خواجه جمالالدین بن علاءالدین محمد (۷۰۹ یا ۷۷۷- ۷۷۸ ق) شاعری که متخلص به «سلمان» بود. وی در اوایل قرن هشتم هجری در ساوه به دنیا آمد و از آخرین قصیدهسرایان معروف ایران پیش از صفویان است. پدرش خواجه علاءالدین مردی اهل فضل بود و شغل دیوانی داشت. سلمان ساوجی شاعری شیعه مذهب بوده و اشعارش در مدح اهل بیت دلبستگی او را به خاندان رسول اکرم (ص) آشکار میسازد. ظهورش در شعر و شهرتش در این فن، پس از کسب علوم و آموختن آداب دیوانی و علم سیاق در پایان عهد ایلخانان و هنگام وزارت غیاثالدین محمد بوده است. از ۷۳۰ ق که شیخ حسن ایلکانی به سلطنت رسید، سلمان خدمت او را اختیار کرد و به مدحش پرداخت. همچنین دلشاد خاتون همسر شیخ حسن را نیز مدح کرد. بعدها به بغداد رفت و در آنجا سکونت کرد. ساوجی در تغزل و تشبیب نیز مهارت داشت. بیشتر قصاید سلمان در مدح سلاطین و وزیران و اندكی نیز در موضوعات اخلاقی، دنیاگریزی و نعت پیامبر و ائمه است. زندگانی سلمان تا حدودی به میل سلاطین بستگی داشت. از قطعات سلمان معلوم میشود كه مرسوم شاه همیشه به وقتش نمیرسیده و این امر باعث مقروض شدن شاعر گشته است. علاوه بر مرسوم كه با طلا پرداخت میشد، شاعر گاهی از ممدوحان خود نیز انعام میگرفته كه این انعامها شامل لباس، گندم، جو، اسب، شتر و امثال اینها بود. سلمان در اوایل عمر،خواجه غیاثالدین محمد وزیر سلطان ابوسعید ایلخانی را در قصاید خود مدح كرد. وی سپس شیخ حسن بزرگ از سلسلۀ جلایریان و سلطانحسین و سلطان اویس را نیز مدح كرد. از قطعات سلمان ساوجی برمیآید كه وی با شاهان سلسلۀ جلایری، یعنی شیخ حسن بزرگ، همسرش دلشادخاتون و فرزند و وارثش سلطان اویس رابطۀ خیلی نزدیك داشته و ارتباط شخصی خود را با آنها آشكارا به قلم آورده است. سلمان با سلطان اویس از زمان تولدش آشنایی داشته و تا آخر عمر مربی و ندیم وی بوده است و به همین دلیل بسیاری از قصاید و قطعات شعرش به او اختصاص داشته و در این اشعار كشور گشاییها و وسیع شدن قلمروش را یادآور میشود. سلمان از ارتباط نزدیك با شاهان استفاده كرده و آنها را گاهی نصیحت هم كرده است. سلمان سالهای زیادی را دور از خانواده، در بغداد و در خدمت شاهان جلایری بود، از جمله شاعران معاصر وی میتوان به کمال خجندی، حافظ شیرازی و ابواسحاق شیرازی (بُسحق اطعمه) اشاره کرد. در مورد خانوادۀ سلمان، قطعاتش بهترین اطلاعات را در اختیار مخاطب قرار میدهند. سلمان صاحب زن بوده و فرزندان زیادی داشته و خانوادهاش خیلی پُر تعداد بوده و از ۲۰ نفر تشكیل میشده است. سلمان ساوجی مهمترین حوادث و وقایع زمانش را بهطور روشن و برجسته انعكاس داده، بهطوری كه اوضاع روزگار شاعر در اشعارش، بیش از سایر شاعران معاصرش تجسم یافته است. سلمان در اشعارش از وضع ناآرام و ناگوار زمان و ظلم و ستم و ابتلای مردم اشاره میکند. اكثر قطعات وی مربوط به اشخاص و وقایع خاص آن دوره است. سلمان در برخی از قطعات خویش از موضوعات گوناگونی، همچون مذمت حرص و طمع، خست و غرور و ترغیب به قناعت و بلند همتی سخن گفته است. وی در آخر عمر از چشم جلایریان افتاد و در ساوه انزوا جست و گرفتار پریشانی گشت و سرانجام در سال ۷۷۸ ق در همانجا درگذشت. سلمان ساوجی از جمله شاعرانی است که وصف طبیعت را با حرکت و حیات همراه کرده و به اصطلاح به عناصر بیجان، شخصیت و خصایص انسانی بخشیده است. او به این شیوه بسیاری از توصیفهای خود را سرشار از زندگی و پویایی و حرکت کرده است. اغلب تشخصهایش در شکل تفصیلی و با نوعی بیان روایی همراه است. مهمترین موضوعات در دیوانش بحثهای فلسفی، اخلاقی و حکمی، گذرا و فانی بودن دنیا، ناپایدار بودن لذتها، سلوک انسان و حرکتش از نفسانیت خویش تا وصل به معبود واقعی و ... است. سلمان در قالب قصیده، غزل، قطعه، ترجیعبند، ترکیببند، رباعی و مثنوی هنرنمایی کرده و در همۀ این انواع شعر استاد مسلم بود، اما در قصیده تواناتر بود تا آنجا که میتوان او را خاتم قصیدهسرایان بزرگ فارسی زبان بهویژه قصیدهگویان مداح دانست. از جمله وجوه شهرت سلمان، سرودن قصیدهای مصنوع است بهنام «بدایع الابحار یا الاسحار» که در جوانی در مدح غیاثالدین محمد وزیر سروده است. غزلیاتش در بسیاری از موارد، صورت استقبال از غزلیات سعدی و در بسیاری نمونهها، چاشنی عرفانی و گاه لحن قلندرانه دارد. از آثارش میتوان جمشید و خورشید؛ فرقنامه و دیوان شعر را نام برد.
اثرآفرینان (۳ /۲۴۵)؛ تاریخ ادبیات در ایران (۳ /۱۰۰۴- ۱۰۲۲)؛ شعر فارسی از آغاز تا امروز (۱۵۳- ۱۵۸).