شرف جهان قزوینی، میرزاشرفالدین سیفی حسنی، فرزند میرنورالهدی قاضی جهان (۹۱۲- ۹۶۸ ق) خطاط، ادیب و شاعری که متخلص به «شرف» بود. وی را از خاندان معروف سادات سیفی قزوین، یعنی از اعقاب قاضی سیفالدین حسنی قزوینی میدانند. سیفالدین در عهد ایلخانان مغول میزیست و مورد احترام و بزرگداشت اولجایتو سلطان بوده و بازماندگانش سالها سمت قضای قزوین داشتند. قزوینی در قزوین به دنیا آمد. دانش و ادب را در زادگاه خود فرا گرفت، سپس به شیراز رفت و نزد امیر غیاثالدین منصور دشتکی شیرازی و خواجه جلالالدین محمود شیرازی به کسب دانشهای معقول همت گماشت. علمای معاصرش به فضلش گواهی دادهاند. شرف جهان در خط، انشا، شعر و حتی در موسیقی و آواز سرآمد زمان خود بود و خط را به روش خواجه عبدالحی منشی از صاحب قلمان معروف آن روزگار مینوشت. میرزاشرف در مدت اشتغال پدرش به کارهای دیوانی به وی یاری میداد. امیرحسن روملو مینویسد: «میرزاشرف ولد قاضی جهان قزوینی وکیل شاه طهماسب بود، جامع اقسام علوم و مستجمع انواع فضایل و کمالات بود، فیالواقع به هر نوع فضیلت و استعدادی که والد ماجد وی اتصاف داشت، او را زیاده از آن حیثیات و فضایل بود با دیگر کمالات، بلکه انشای او بسیار نسبت به پدر زیادهتر و فطرتش عالیتر افتاده بود، سلیقهاش به شعر موافق بوده، در شاعری و سخنوری یگانۀ آفاق. در زمانیکه والد ماجد وی متقلد منصب وزارت بوده، به نیابت آن حضرت به انتظام مهام جمهور انام انتظام داشت و صاحب رقم بود ...». با این همه نوشتهاند که میرزا شرف کمتر به ملازمت پادشاه تن در میداد و این امر موجب رنجش و تکدر پدرش بود، ولی شرف سابقۀ خانوادگی خود را در انتساب به دربار صفوی از دست نداد و یک چند وزارت خراسان داشت. در قزوین در ۵۰ سالگی درگذشت و در مزار شاهزاده حسین به خاک سپرده شد. میرزاشرف با داشتن سخن منتخب و غزلیات کوتاه و بسیار زیبای خود بنابر گفتۀ تقیالدین اوحدی مبتکر طرز جدیدی است که آن را «طرز وقوع» نامیدهاند و گوید: «از متأخرین و متوسطین پیش از او در آن به نسبت او کم کوشیدهاند. الحق در شیوۀ خویش در آن عصر و زمان ممتاز و در روش خود یگانه و بیانباز بود و رندان تازهگوی سخن از میدان زبان او آوردهاند». شرف مانند دیگر همعصران خود که در نیمۀ اول قرن دهم هجری و حتی مدتها بعد از آن دنبالۀ شیوۀ شاعران پایان عهد تیموری را رها نکرده بودند، سعی داشت تا اندیشههای باریک و لطیف را در زبان سادۀ روشن بیان کند. آذر بیگدلی در آتشکدۀ آذر دربارهاش مینویسد: «در مراتب سخنوری به زعم فقیر در قزوین کسی تا به حال به حلاوت زبان و ملاحت ایشان نبوده، بلکه سرآمد معاصران زمان خود بوده ... به طریقۀ ضمیری و امثال آن شعر میگفته و ۲۰۰۰ بیت دیوان ترتیب داده». دیوان او را آذر ۲۰۰۰ بیت و فخرالزمانی ۴۸۵۵ بیت و اسماعیل پاشا ۱۰۰۱ «احد و الف» بیت نوشتهاند و نسخ معدودی از آن در دست است. وی غیر از دیوان شعر، صاحب ساقینامهای است که به مدح شاه طهماسب صفوی ختم شده که به سبب اشتمال بر اندیشههای حکیمانه و داشتن بیان فصیح قابل توجه است.
احسنالتواریخ (۴۱۶)؛ تاریخ ادبیات در ایران (۵ /۶۷۹- ۶۹۱)؛ تذکرۀ میخانه (۱۵۱)؛ هفت اقلیم (۳ /۱۶۹).