عطار نیشابوری، شیخ فریدالدین ابوحامدمحمد، فرزند ابراهیم (٥١٢-٥٤٠ یا ٦١٦-٦٣٧ ق) صوفی و شاعری که متخلص به «عطار» بود. وی از شاعران و نویسندگان قرن ششم هجری است. نام اصلیاش فریدالدین ابوحامد بوده و اطلاع دقیقی از سال تولدش در دست نیست. تاریخ ولادتش را از ٥١٢ تا ٥٤٠ ق دانستهاند. وی در روستای کدکن که یکی از دهات نیشابور بود، به دنیا آمد. کودکی خود را در مشهد گذراند و در جوانی، به شیوۀ سالکان طریقت، یک دوره سفر بهماوراء النهر، هند، عراق، شام و مصر داشت و در این سفرها بزرگان ادب و دین را زیارت کرد، وی به حج رفت و سپس به شهر خود نیشابور بازگشت و در آنجا اقامتگزید تا درگذشت. پدر عطار به شغل عطاری مشغول بوده و فریدالدین هم پس از مرگ پدرش به همین شغل روی آورد. آنچه مسلم است عطار در اواسط عمر خود دچار تحولی روحی شده و به تصوف روی آورده است. عطار چون در آن شهر به داروفروشی و عطاری اشتغال داشت، به این لقب معروف شد. عطار در دکان داروفروشی به درمان بیماران میپرداخت و به کسب علوم و درک صحبت مشایخ و بزرگان اهل تصوف مانند شیخ مجدالدین بغدادی و دیگران نیز روزگار میگذراند و در این راه آنقدر پیش رفت که خود از پیشوایان طریقت صوفیه شد و مقامش به جایی رسید که مولانا جلالالدین محمد رومی (یا مولوی) دربارۀ او گفت: هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچهایم. در مورد چگونگی این انقلاب روحی داستانهایی وجود دارد که درستی آنها از نظر تاریخی معلوم نیست. انتساب او به طریقۀ کبرویه محل تردید است. بعضی از محققان گفتهاند شیخ عطار در مدارج سلوک از معنویت شیخ ابوسعید ابوالخیر بهره جسته بود. عطار گذشته از طب و ادویه، در حکمت، نجوم، ادب و علوم دینی نیز بصیر بود، ولی بیشتر به عرفان نظر داشته است. در سفرها و ملاقاتهایی که داشت، به خدمت مجدالدین بغدادی نیز رسید. مولانا او را «قدوۀ عشاق» دانسته، او را به منزلۀ روح و سنایی را چون چشم او معرفی کرده و میگوید: «عطار روح بود سنایی دو چشم او/ ما از پی سنایی و عطار آمدیم.» اکابر او را «شیخالاولیاء» و متأخرین عارفان وی را «سلیمان ثانی» خواندند. بیشتر محققان سال وفاتش را ٦١٨ یا ٦٢٧ ق دانستهاند. در مورد چگونگی مرگش نیز گفته شده که در هنگام یورش مغولان به شهر نیشابور یک سرباز مغول او را کشت. مقبرۀ عطار در نیشابور، نزدیک مزار خیام، از قدیم مورد توجه بوده است و چون در عهد تیموریان مقبرهاش خراب شده بود، به فرمان امیرعلیشیر نوایی وزیر سلطانحسین بایقرا مرمت و تعمیر شد. وی دارای آثار متعددی است و در تعداد آنها نیز روایات تذکرهنویسان مبالغهآمیز است، از ٤٥ تا ١۹٠ کتاب به او نسبت دادهاند. اشعار عطار همگی بیانی ساده دارند. وی با سوز و گداز سخن میگوید و سادگی گفتارش وقتی با دل سوختگی همراه میشود، بسیار تأثیرگذار است. عطار در مثنوی منطقالطیر با بیان رموز عرفان، سالک این راه را قدم به قدم تا مقصود پیش میبرد. عطار از معدود شاعرانی است که در طول زندگی خود هرگز زبان به مدح کسی نگشود و هیچ شعری از او که در آن امیر یا پادشاهی را ستوده باشد، یافت نمیشود. استادان شعر فارسی همچون شفیعی کدکنی، او را یکی از بزرگان شعر عرفانی فارسی میدانند: «اگر قلمرو شعر عرفانی فارسی را به گونۀ مثلثی در نظر بگیریم، عطار یکی از اضلاع این مثلث است و آن دو ضلع دیگر عبارتاند از سنایی و مولوی. شعر عرفانی به یک اعتبار با سنایی آغاز میشود و در عطار به مرحلۀ کمال میرسد و اوج خود را در آثار جلالالدین مولوی مییابد. عطار، با اینکه به لحاظ زبان شعر، در بعضی موارد ورزیدگی سنایی را ندارد، اما در مجموع از کمال شعری بیشتری برخوردار است؛ یعنی شعرش در قلمروی عرفان، خلوص و صداقت و سادگی بیشتری را داراست و معانی که به آنها میپردازد، در حدی فراتر از عوالم سنایی است. مهمترین ویژگی عطار در این است که تمام آثارش در تصوف است و در مجموعه مسلم آثار او منطقالطیر، اسرارنامه، مصیبتنامه، کتابی که بهنام الهینامه شهرت دارد و مختارنامه و دیوان حتی یک بیت که نتواند رنگ عرفان به خود بگیرد، نمیتوان یافت و او تمام موجودیت ادبی خود را وقف تصوف کرده است». مضامین بلند شعر عطار، مورد تأیید بزرگان ادب قرار دارد. محدّث قمیدر دو کتاب الکُنی و الالقاب و هَدیّه الاحباب دربارۀ عطار میگوید: «مصنّفات او غالباً شعر است و در توحید و معارف و حقایق سخنگفته است». عطار در داستانسرایی به مراتب چیرهدستتر از سنایی است، در آثار عطار میتوان یک نوع سیر تکاملی درونی را به وضوح مشاهده کرد که در مورد شاعران دیگر نادر است. معروفترین تألیف او دیوان قصاید و غزلیاتش در حدود ١٠٠٠٠ بیت است. از مثنویات بسیار مشهور او منطقالطیر نزدیک به٧٠٠٠ بیت دارد و مراتب سیر و سلوک و رسیدن به حق و توحید را از زبان مرغان بیان میدارد که در طلب سیمرغ حرکت میکنند و هفت منزل، طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و فنا را در آن شرح میدهد. سرمشق عطار در این کتاب به نحو اکمل رسالهالطیر منثور، غزالی است که آن را با منطقالطیر از مشاجرۀ بین انسان و حیوان که رسالۀ معروفی از اخوانالصفاست درآمیخته و علاوه بر آن از سیرالعباد الیالمعاد سنایی نیز سود جسته است. تذکرةالاولیاء که آن را در سال ٦١٧ ق تألیف کرد، به نثری ساده و شیوا نگاشته شده است. عطار از شاعران بزرگ و از عارفان نامی ایران است که مقام معنوی و تأثیر وجودش در تاریخ تفکر معنوی ایرانیان بسیار با اهمیت و در خور توجه و دقت است. جامی در نفحاتالانس آورده که جلالالدین رومی (بلخی) گفته است: «نور منصور (حسین بن منصور حلاج) بعد از ١٥٠ سال به روح فریدالدین عطار تجلی کرد و مربی او شد». این نکته را مؤلفان هفت اقلیم و بستانالسیاحه و سفینةالاولیاء و خزینةالاصفیاء و روز روشن نیز آوردهاند. وی در بیان اشعار عرفانی نیز بسیار تواناست و اندیشۀ ژرف او به بهترین شکل در این اشعار نمود یافته است. دیوان اشعار مجموعه قصاید و غزلیات عطار که بیشتر آنها عرفانی و دارای مضمونهای بلند صوفیانه است به نام دیوان عطار تاکنون چند بار چاپ شده است. از میان مثنویاتی که بیگمان از اوست، میتوان به این آثار اشاره کرد: منطقالطیر؛ این مثنوی که حدود ٤٦٠٠ بیت دارد، مهمترین و برجستهترین مثنوی عطار و یکی از مشهورترین مثنویات تمثیلی فارسی است. این کتاب که در واقع میتوان آن را حماسهای عرفانی نامید، عبارت است از داستان گروهی از مرغان که برای جستن و یافتن سیمرغ ـ که پادشاه آنهاست ـ به راهنمایی هدهد به راه میافتند و در راه از هفت مرحلۀ سهمگین میگذرند. در هر مرحله گروهی از مرغان از راه باز میمانند و به بهانههایی پس میکشند تا اینکه پس از عبور از این مراحل هفتگانه که بیشباهت به هفتخان در داستان رستم نیست، سرانجام از این گروه انبوه مرغان که در جستجوی سیمرغ بودند، تنها سی مرغ باقی میمانند و چون به خود مینگرند درمییابند که آنچه بیرون از خود میجستهاند ـ سیمرغ ـ اینک در وجود خود آنهاست. منظور عطار از مرغان، سالکان راه و از سی مرغ مردان خداجویی است که پس از عبور از مراحل هفتگانۀ سلوک سرانجام حقیقت را در وجود خویش کشف میکنند. این منظومۀ عالی کمنظیر که حاکی از قدرت ابتکار و تخیل شاعر در به کار بردن رمزهای عرفانی و بیان مراتب سیر و سلوک و تعلیم سالکان است، از جمله شاهکارهای جاویدان عرفانی و بیان مراتب سیر و سلوک و تعلیم سالکان است. نیروی شاعر در تخیلات گوناگون، قدرت وی در بیان مطالب مختلف و تمثیلات و مهارت وی در استنتاج از بحثها و لطف و شوق و ذوق مبهوتکنندۀ او در تمام موارد و در تمام مراحل، خواننده را به حیرت میافکند. کلام ساده و گیرندۀ او که با عشق و اشتیاقی سوزان همراه است، همواره سالکان راه حقیقت را چون تازیانۀ شوق به جانب مقصود راهبری کرده است. الهینامه، در واقع مجموعهای است از قصههای گوناگون کوتاه و مبتنی بر گفت و شنود پدری با پسران جوان خود که بیهوده در جستجوی چیزهایی برآمدهاند که حقیقت آن با آنچه عامۀ مردم از آن میفهمند، تفاوت دارد. مصیبتنامه، از دیگر منظومههای مهم در بیان مصیبتها و گرفتاریهای روحانی سالک و مشتمل بر حکایات فرعی بسیاری است که هر کدام از آنها جذاب و خواندنی است. در این منظومه شیخ نیشابور خواننده را توجه میدهد که فریفتۀ ظاهر نشود و از ورای لفظ و ظواهر امر، به حقیقت و معنی اشیا پی ببرد. عطار یکی از شاعرانی است که به سرودن رباعیات استوار و عمیق عارفانه و متفکرانه مشهور بوده است. رباعیات وی گاهی به رباعیات خیام، بسیار نزدیک شده و همین امر سبب شده که بسیاری از آنها را بعدها به خیام نسبت دهند و در مجموعۀ ترانههای وی به ثبت برسانند. همین در آمیختگی و نزدیکی فکر و اندیشه، کار تمیز و تفکیک ترانههای این دو شاعر بزرگ نیشابوری را دشوار کرده است. عطار از آغاز جوانی به سرگذشت عارفان و مقامات اولیای تصوف دلبستگی زیادی داشته است. همین علاقه سبب شده که سرگذشت و حکایت مربوط به ۹٦ تن از اولیا و مشایخ تصوف با ذکر مقامات و مناقب و مکارم اخلاق و نصایح و مواعظ و سخنان حکمتآمیز را در کتابی بهنام تذکرةالاولیاء گردآوری کند. شیوۀ نگارش این کتاب بر همان منوال است که در آثار منظوم عطار وجود دارد، یعنی ساده و دلانگیز و خالی از تکلف است و عطار جز در مقدمۀ احوال هر یک از مشایخ ـ که چند جملۀ متوازن مسجع بر همان منوالی است که در کتاب دیگر نویسندگان صوفیه است ـ مطلبی دیگر نیفزوده است. کتاب نثری به روانی آب و به لطافت نسیم صبا دارد. پیش از او در کتاب کشفالمحجوب هجویری و طبقاتالصوفیه عبدالرحمان سُلَمی نیز چنین کاری انجام شده بود. اگرچه این دو کتاب به علت قدیمیتر بودن اهمیت دارند، ولی تذکرةالاولیاء عطار، نزد فارسیزبانان شهرت بیشتری پیدا کرده است. این کتاب در سالهای آخر قرن ششم یا سالهای آغاز قرن هفتم هجری تألیف شده است. وی برای بیان مقاصد عالیۀ عرفانی خود بهترین راه را که آوردن کلام بیپیرایۀ روان و خالی از هر آرایش و پیرایش است، انتخاب کرده و استادی و قدرت کمنظیر او در زبان شعر توانسته سادگی و روانی را با فصاحت همراه کند. وی اگرچه به ظاهر کلام خود وسعت اطلاع سنایی و استحکام سخن و استادی و فرمانروایی آن سخنور نامی را در ملک سخن ندارد، ولی زبان نرم و گفتار دلانگیز او که از دلی سوخته و عاشق و شیدا برمیآید، حقایق عرفان را به نحوی بهتر در دلها جایگزین میسازد و توسل او به تمثیلات گوناگون و ایراد حکایاتی مختلف هنگام طرح یک موضوع عرفانی، مقاصد معتکفان خانقاهها را برای مردم عادی بیشتر و بهتر روشن و آشکار میدارد.)
از سعدی تا جامی (٢٧-٣٥)؛ تاریخ ادبیات در ایران (۲ /٨٥٨-٨٧)