محتشم کاشانی، مولانا کمالالدین سیّدعلی، فرزند خواجه میراحمد (وف ۹۹۶ ق) شاعر و ملقب به «شمسالشعراء» که اصلش از نراق بود. وی در کاشان به دنیا آمد. محتشم در بیتی از دیوان خود به نام و سیادت خویش اشاره میکند. محتشم بازرگانزادهای بود که در جوانی کسب پدر را که بزازی بود، دنبال کرد. سپس از آن شغل کناره گرفت و به شاعری پرداخت. وی نزد مولانا صدقی استرآبادی فن شعر آموخت و با شاعرانی چون حیرتی تونی، وحشی بافقی، حالی گیلانی، ضمیری اصفهانی و دیگران رابطۀ دوستانه داشت و با آنها مشاعره و مکاتبه میکرد و با استفاده از مهارت در شاعری خیلی زود مورد توجه قرار گرفت و زندگی مرفهی برای خود فراهم کرد. محتشم در اصل قصیدهسرایی مداح بود و شاه طهماسب و شاهزادگان صفوی و شاهان و امرای هند مانند اکبرشاه و عبدالرحیمخان، خانخانان را میستود، ولی عمده شهرتش در ساختن اشعار مذهبی، بهویژه در رثای ائمه اطهار (ع) بوده است. محتشم در شعر و نثر پیرو استادان پیشین بهخصوص شاعران قرن هشتم هجری بوده و قصاید خود را بیشتر در جواب استادان گذشته سروده است. محتشم کاشانی در سرودن ماده تاریخ، معما، مرثیه و منقبت شهرت داشته است. شاعرانی چون میرتقیالدین محمد حسینی کاشانی، صاحب تذکرۀ خلاصةالاشعار مظفرالدین حسرتی، نوعی خبوشان و ظهوری ترشیزی از جمله شاگردانش بودند. محتشم در کاشان درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد. در ریحانةالادب و مؤلفین کتب چاپی و نیز در تذکرۀ ناظم تبریزی سال مرگ محتشم ۱۰۰۰ ق ذکر شده است. از آثارش میتوان کلیات محتشم، شامل هفت دیوان صبائیه گرد آمده از اشعار دوران نورسی گوینده، شبابیه از عهد جوانی، شیبیه از زمان پیری، جلالیه آمیختهای از پیوسته و پراکنده، نقل عشاق آمیختهای از پیوسته و پراکنده، ضروریات دربردارندۀ ماده تاریخها و معمیات که میرزامیرتقیالدین کاشی آنرا تنظیم کرده؛ جلالیه و نقل عشاق را محتشم با نثری شاعرانه و پُر از تعبیرات ادیبانه و همراه با غزلیات عاشقانه سرود؛ منظومۀ دوازده بند در مرثیۀ امام حسین (ع) که علامه بحرالعلوم آن را به عربی به نظم درآورده و جامعالطائف و دیوان قصاید او را نام برد. محتشم در شعر و نثر پیرو استادان پیشین است و شیوۀ شاعران پیش از قرن هشتم هجری را در قصایدش به کار میبرد، ولی در بسیاری دیگر گامهای خود را به قدمهای استوار آنها نزدیک ساخته است. وی قصاید خود را بیشتر در جواب استادان گذشته، حتی انوری سروده و گاه پای دعوی را فراتر از حد خود نهاده و استاد ابیورد را ریزهخوار خوان معنی خویش پنداشته است. صنایع و بدایع شعری که در اشعارش مندرج است، در کلام هیچیک از اقران وی یافت نمیشود. کلامش پُر طمطراق است، اگرچه پارهای غزلیاتش به واسطۀ بعضی چیزها عذوبت ندارد، اما قصایدش همگی در کمال متانت وجود است و صاحب عیاران دارالملک سخنوری او را «خاقانی ثانی» نامیدهاند. او در قصیدهسرایی نتوانست همترازوی شاعران قصیدهگوی نیمۀ دوم قرن هشتم و اول قرن نهم هجری باشد، اما اینکه غزلیاتش مورد توجه قرار نگرفت، به دلیل آن است که در آنها به الفاظ و آرایشهای ظاهری آنها اکتفا کرده است و در برخی از غزلیاتش همان شیوهای را دارد که در قصاید داشت و این موضوع در نظر غزلسرایان زمان که سادهگویی و مضمونجویی را میپسندیدند، خوشایند نبود. محتشم در ساختن ماده تاریخ و مرثیه و منقبت در عهد خود و بعد از آن مشهور است. دوازده بند او در مرثیۀ حسین بن علی (ع) و واقعۀ کربلا از منظومههای معروفی است که امروزه هم در مجالس عزای امام زبانزد مرثیهخوانان و روضهخوانان و در اکثر بلاد اسلام بین الخاص و العام مشهور است.
بهارستان سخن (۴۱۳)؛ تاریخ ادبیات در ایران (۵/ ۷۹۲- ۷۹۹).