نیما یوشیج، علی اسفندیاری، فرزند ابراهیمخان نوری (۱۲۷۶- ۱۳۳۸ ق) شاعری که متخلص به «نیما» بود. وی در یكی از مناطق كوه البرز در منطقهای بهنام یوش، از توابع نور مازندران به دنیا آمد. در همان دهكدهای كه متولد شد، خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده یاد گرفت. نیما ۱۱ ساله بود كه به تهران كوچ کرد و روبهروی مسجد شاه كه یكی از مراكز فعالیت مشروطهخواهان بوده؛ در خانهای استیجاری، مجاور مدرسۀ دارالشفاء سکونت کرد. او ابتدا به دبستان حیات جاوید و پس از چندی، به مدرسۀ کاتولیک سنلویی رفت. بعدها در مدرسه با مراقبت و تشویق معلمی خوشرفتار بهنام نظام وفا به شعر گفتن پرداخت و نیما، شعر بلند «افسانه» را به او تقدیم كرد. نیما در ۱۳۰۰ش منظومۀ ای شب و افسانه را سرود که ابتدا در روزنامۀ قرن بیستم میرزادۀ عشقی چاپ شد و پس از آن در ۱۳۰۳ش، قسمتی از منظومۀ افسانه و چند منظومۀ دیگر وی در کتاب منتخبات اشعار محمدضیاء هشترودی چاپ شد که باعث خشم گروه زیادی از سنتگرایان شعر شد. او در ۱۳۰۵ش دفتر کوچک خانوادۀ سرباز را به چاپ رساند و در همین سال با عالیه جهانگیری ــ خواهرزادۀ جهانگیرخان صوراسرافیل ــ ازدواج كرد و همراه همسرش در مدارس شهرهای شمالی ایران به تدریس پرداخت و در ۱۳۰۹ش به آستارا رفت و تا ۱۳۱۱ش در دبیرستان حکیم نظامی آن شهر به تدریس زبان و ادبیات اشتغال ورزید. نیما پس از آن به شهر خود بازگشت و دوباره در ۱۳۱۴ش به تهران آمد و در مدرسۀ عالی صنعتی، زبان و ادبیات فارسی را درس میداد. در ۱۳۱۷ش چندی عضو هیأت تحریریه مجلۀ موسیقی بود و در كنار صادق هدایت، عبدالحسین نوشین و محمدضیاء هشترودی به كار مطبوعاتی پرداخت و دو شعر «غراب» و «ققنوس» و مقالۀ بلند «ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان» را به چاپ رساند. نیما تا سال ۱۳۲۶ش شغل ثابتی نداشت و پس از آن به خدمت در ادارۀ نگارش وزارت فرهنگ پرداخت. او تا پایان زندگیاش در این شغل اداری باقی ماند. كار او بررسی و اظهارنظر دربارۀ نمایشنامهها و فیلمنامههایی بود كه به این اداره میرسید و تا پایان زندگیاش این شغل اداری او بود. در تیر ماه ۱۳۲۵ش چندی در کنگرۀ نویسندگان و شاعران ایران حاضر بود. در این کنگره حدود ۶۰ تن از شاعران شرکت کردند که از آن میان تنها ۴ تن نوپرداز و معتقد به شیوۀ نیما بودند. نیما در این کنگره اشعار «آی آدمها»، «مادری و پسری» و ... را خواند که مورد توجه و نقد و نظر قرار گرفت. از آن پس با وجود پارهای مخالفتها از جانب ادیبان و سنتگرایان، شیوۀ نیما در کنار شیوۀ سنتی فارسی جا باز کرد. نیما در شعر دید تازهای نسبت به طبیعت و جهان دارد. نکتۀ دیگر نظر اجتماعی و انتقادی نیماست. در حکومت ۲۰ سالۀ رضا شاهی که نیما از آن به دورۀ سختی و فشار یاد میکند، وی به کار شعر و تکمیل تجربۀ شعری پرداخت و نیز اشعاری سمبولیک و انتقادی سرود که پیچیدهتر است. او راهی نو، در شعر فارسی گشود که امروز او را بهنام پیشگام و مبتکر «شعر نو» میشناسند. بسیاری از اشعارش به ادبیات عامیانه بسیار نزدیک است و قسمتی از اشعارش را به زبان مادری و به نام «روجا» سروده است. اشعار نخستین او با اینکه در قالب اوزان عروضی ساخته شده، از مضامین نو و تخیلات شاعرانه بهرۀ بسزایی دارد. نیما یوشیج در سال ۱۳۱۶ش موفق به كشف شكل تازهای در شعر فارسی شد كه این شیوه به كلی با شعر قدیم فرق دارد و با نگرشی كه در شیوه و شكل آن پدید آورد «پدر شعر نو» لقب گرفت. نوشتههای نیما را میتوان در چند بخش مورد بررسی قرار داد: ابتدا اشعار نیما؛ بخش دیگر، مقالههای متعددی است كه او در زمان همكاری با نشریههای آن دوران مینوشته و در آنها به چاپ میرسانده؛ بخش دیگر، نامههایی است كه از نیما باقی مانده است. این نامهها اغلب، برای دوستان و همفكران نوشته میشد و در برخی از آنها به نقد وضع اجتماعی و تحلیل شعر زمان خود میپرداخت؛ از جمله در نامههایی كه به استادش نظام وفا مینوشت. در پایان عمر، در حالیكه به علت سرمای شدید یوش، به ذاتالریه مبتلا شده بود و برای درمان به تهران آمد؛ معالجات در وی تأثیری نداشت و در تهران درگذشت و در همانجا دفن شد تا اینکه در ۱۳۷۲ ش طبق وصیتش، پیكرش را به یوش برده و در حیاط خانۀ محل تولدش به خاك سپرده شد. نیما علاوه بر شكستن برخی قالب و قواعد، در زبان قالبهای شعری تأثیر فراوانی داشت؛ او در قالب غزل ــ بهعنوان یكی از قالبهای سنتی ــ نیز تأثیرگذار بوده؛ بهطوری كه عدهای معتقدند غزل بعد از نیما شكل دیگری گرفت و بهگونهای كاملتر راه خویش را پیمود. نیما برای اروپاییان بهویژه فرانسه زبانان چهرهای ناشناخته نیست. علاوه بر اینکه ایرانیان برخی از اشعار نیما را به زبان فرانسه ترجمه كردند، بسیاری از ایرانشناسان فرانسوی نیز دست به ترجمۀ اشعارش زدند و به نقد آثارش پرداختند. بزرگانی چون حسن هنرمندی، روژه لسكو، پروفسور ماخالسكی، آ. بوسانی و … كه در حوزۀ ادبیات تطبیقی كار میكردند، عقیده داشتند چون نیما با زبان فرانسه آشنا بوده، بسیار از شعر فرانسه و از این طریق از شعر اروپا تأثیر پذیرفته است. از نظر آنها اشعار سمبولیستهایی چون ورلن، رمبو و بهویژه مالارمه در شكلگیری «شعر سپید نیمایی» بیتأثیر نبوده است. او عقاید و اصول شعری مالارمه را كه طرفدار عروض و قافیه بود، در كنار نظر انقلابی رمبو كه خواستار آزادی كامل شعر بود، قرار داد و با پیوند و هماهنگی بین آنها «شعر سپید» خود را به ادبیات ایران عرضه كرد. نیما همچون مالارمه نابترین معنی را به كلمات بدوی بخشید. او كلمات جاری را از مفهوم مرسوم و روزمرۀ آن دور كرد و مانند مالارمه شعر را سخنی كامل و ستایشی نسبت به نیروی اعجابانگیز كلمات تعریف كرد. نیما بر «وزن» شعر بسیار تأكید داشت. او وزن را پوششی مناسب برای مفهوم و احساسات شاعر میدانست. مجموعه اشعار نیما عبارتاند از: قصۀ رنگ پریده؛ منظومۀ نیما؛ خانوادۀ سرباز؛ ای شب؛ افسانه؛ مانلی؛ افسانه و رباعیات؛ ماخ اولا؛ شعر من؛ شهر شب و شهر صبح؛ ناقوس قلمانداز؛ فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ؛ آب در خوابگه مورچگان. از سایر آثارش میتوان داستان مانلی و خانۀ سریویلی؛ مرقد آقا؛ کندوهای شکسته؛ به صورت شعر و قصه، آهو و پرندهها و توکایی در قفس را نام برد. از آثار تحقیقی، نامهها و یادداشتهای وی میتوان دونامه؛ ارزش احساسات؛ تعریف و تبصره و یادداشتهای دیگر؛ دنیا خانۀ من است؛ نامههای نیما به همسرش ــ عالیه جهانگیر؛ حرفهای همسایه و کشتی توفان را نام برد.
از نیما تا روزگار ما (۵۷۹- ۶۲۷)؛ سخنوران نامی معاصر ایران (۶/ ۳۷۹۴- ۳۸۰۱)؛ شرح حال رجال معاصر مازندران (۱۴۹-۱۵۵).