آصفخان، میرزاجعفر بن بدیعالزّمان بن آقاملای (دولتدار) قزوینی (۹٥٨-١٠٢١ ق) ملقب به «قوامالدین» و «آصفخان» شاعر پارسیگوی هند، مورخ و از امیران دربار بابُریان در عهد اکبرشاه و جهانگیر بود. جد آصفخان از منشیان دربار صفوی و پدرش میرزابدیعالزمان در زمان شاه طهماسب صفوی، حاکم و به اصطلاح آن زمان، وزیرِ کاشان بود و میرزاجعفر در آغاز عمر به همراهی جد و پدرش به دربار آمد و شد میکرد. وی در این هنگام با شاعران و ادیبان مصاحبت داشت و میرحیدر معمایی، شاعر معروف آن روزگار، از دوستان و نزدیکانش بود. میرزاجعفر در جوانی از ایران به هند رفت (۹٨٥ ق) و وی را عمش میرزاغیاثالدین علی آصفخان که از امیران دربار اکبرشاه (۹٣٦-١٠١٤ ق) بود، به دربار برد و به منصب دویستی (از مناصب درباری بابُریان، فرماندۀ دویست نفر) منصوب شد؛ ولی آصفخان آن را رها کرد و از دربار کناره گرفت. پس از چندی به فرمان اکبرشاه به بنگاله فرستاده شد، ولی به سبب آشفتگی اوضاع در آنجا، به فَتحْ پورسیکْری بازگشت و ملازم دربار شاهی شد. پس از وفات عمویش (۹٨۹ ق) به مقام میربخشی (از مناصب درباری بابریان، وزیر خزانۀ دربار) و منصب دو هزاری منصوب شد و لقب «آصفخان» گرفت. در دوران سلطنت اکبرشاه، نخست در سال (١٠٠٦-١٠٠٨ ق) حکومت کشمیر به او داده شد و سپس به مقام «دیوان کل» یعنی وزارت رسید و پس از آنکه جهانگیر، بِهار و اللهآباد را رها کرد (١٠١٣ ق) حکومت بِهار به او سپرده شد. در دوران سلطنت جهانگیر (١٠١٤-١٠٣٧ ق) به دربار احضار و اتابیکی (اتالیق) شاهزاده پرویز به او واگذار شد. در (١٠١٥ ق) به منصب پنج هزاری منصوب و قلمدان مرصّع را گرفت که علامت وزارت بود. در (١٠١٨ ق) برای رفع اغتشاش دکن، همراه شاهزاده پرویز به عنوان اتالیق او عازم آن ناحیه شد، ولی به سبب عشرتطلبی شاهزاده و اختلافات امرا کاری از پیش نرفت. سرانجام وی در ١٠٢١ ق در ٦٣ سالگی در برهانپور وفات یافت. آصفخان در شعر «جعفر» و «جعفری» تخلص میکرد و مجموعۀ اشعارش نزدیک به ٣٠٠٠ بیت از غزل، قصیده و مثنوی بوده است. نمونههایی از غزلیاتش در تذکرهها و کتابهای تاریخی آن زمان دیده میشود. قصایدی در مدح نبی اکرم (ص) و علیبنابی طالب (ع) از او در تذکرهها ثبت است و نیز مدایحی در ستایش اکبرشاه و جهانگیر دارد. غزلیاتش بیشتر رنگ عاشقانه دارد و به شیوۀ معروف به سبک هندی نزدیک است، ولی در مثنوی خسرو و شیرین از لحاظ مضمونسازی و طرحریزی از نظامی گنجوی پیروی کرده است. وی نخست پیش از ۹۹٥ ق آن را بهنام فرهاد و شیرین نظم کرده بود و سپس در پایان عمر دوباره به آن پرداخته و آن را به صورتی کاملتر و با تجدیدنظر کلّی به نام خسرو و شیرین به پایان رسانیده و به جهانگیر تقدیم کرده است. نام دیگر این منظومه نورنامه است و از آن نسخههای متعدّدی باقی است که از آن میان نسخۀ کتابخانۀ بودلین که برای جهانگیر تحریر شده از لحاظ قدمت و صحّت ممتاز است. از کارهای دیگرش مشارکت در تألیف تاریخ اَلفی است. تألیف این تاریخ در ۹۹٣ ق به فرمان اکبرشاه و به مناسبت فرا رسیدن پایان هزارۀ اول هجری آغاز شد و نخست ملّااحمد تَتوی، نقیبخان و عبدالقادر بدائونی مأمور تصنیف و تنظیم آن بودند و پس از مرگ ملّااحمد تتوی در ۹۹٦ ق ادامۀ کار به عهدۀ آصفخان قرار گرفت و وی وقایع را تا ۹۹٧ ق نوشت. سپس در دو جلد اول کتاب، عبدالقادر بدائونی تجدیدنظر نهایی کرد و جلد سوم را آصفخان تکمیل کرد که به آصفخانی معروف بوده و میرزاامیربیگ بَنارسی، متخلص به «امیر» در تذکرۀ حدائقالشعراء خود که در سالهای ١٢١١ و ١٢٦٢ق به تصنیف آن مشغول بوده، آن را زیر نظر داشته است. نوادۀ او، میرزاجعفربنمیرزازینالعابدین از شاعران عهد شاهجهان بود و چون نیای خود «جعفر» تخلص میکرد و نبیرهاش میرزا ایزدبخش، متخلّص به «رسا» نیز از شاعران و دانشمندان دوران اورنگ زیب بود.
دایرةالمعارف بزرگ اسلامی (١ /٤١٨-٤٢٢).