شاپور تهرانی، آقاشاپور تهرانی، فرزند خواجه خواجگی (وف ۱۰۳۰ یا ۱۰۴۸ ق) از شاعران استاد قرن یازدهم هجری و از رجال معروف هند در فرمانروایی گورکانیان متخلص به «فریبی» و «شاپور» و ملقب به «شرفالدین» بود. وی از یک خاندان بزرگ و اصیل تهرانی است که بسیاری از رجال آن هم در دولت صفوی و هم در دولت گورکانی هند مقام داشته، شعر میسروده و مشوق شاعران روزگار خود بودهاند. خواجه شاپور از خاندان ادب و هنر برخاسته بود. در جوانی به هند رفت و در آنجا با میرزاجعفرآصفخان مصاحب شد و با او مدتها در هند و کشمیر سیر کرد. بعد از مرگ آصفخان به ایران بازگشت. با امین رازی و اعتمادالدوله جهانگیری قرابت بسیار داشت و مداحی او را میکرد. وی از آغاز جوانی با تخلص «فریبی» شروع به شاعری کرد و بعد از آنکه به هند رفت (در نوبت دوم شاعری خود) «شاپور» تخلص نمود. تقیالدین اوحدی بلیانی با او معاصر بود. بلیانی میگوید: نام شاپور در آغاز ارجاسب بوده، وی چند بار به هند سفر کرده، به عراق بازگشت نموده، سپس به اصفهان رفته و بعد در لَوهور رخت اقامت افکند، در ۱۰۰۳ ق از لَوهور باز به عراق متوجه شده، دیوانش قریب به ۱۰۰۰۰ بیت است. مقام شاپور در شاعری والاست و او را معاصرانش به استادی و مهارت ستودهاند. اهمیت شاپور در آن است که توانست نازکی و دقت خیال را با رسایی کلام و فصاحت آن جمع کند و فصاحت و بلاغت را با نازکخیالی و خوش ادایی همنوا سازد و به همین سبب مضامین او در همۀ انواع شعرش و به تمامی گرم و گیرنده و خیالانگیز است. وی خلاف رسم همعهدانش مبالغهای در آوردن ترکیبات استعاری نمیکند که مبتنی بر تخیلات پُر دامنه باشد، بلکه آن خیالات باریک را در عبارتهای روان و روشن بیان مینماید، چنانکه به نوبۀ خود خواننده را در دام خیالات تازه میافکند. شاپور مضمونهایی نو آفرید و شیوهای نو در بیان آنها و اندیشهها و خیالات دقیق داشت. از تتبع سخن پیشینیان هم غافل نبود و این تتبع سخن پیشینیان هم خاصه در قصایدش آشکار است، ولی این امر مانع آن نیست که او قصاید را در معنی و لفظ به همان شیوۀ خود بسازد. شاپور که به سنت خانوادگی تربیت ادبی کافی یافته و با آثار مشهور استادان سخن آشنا شده بود، چون شاعری آغاز کرد، از این آشنایی برای تأیید و تحکیم استعداد فطری بهره گرفت و از این راه به خلق آثار زیبا دست یافت. شاپور شاعری پُرکار بود. هنوز بیست و اندی سال از سالهای حیاتش سپری نشده بود که به قول معاصر و دوستش تقیالدین اوحدی دیوانی نزدیک به ۱۰۰۰۰ بیت فراهم آورده بود و بعد از آن هم از کوشش در کار شاعری باز نایستاد، چنانکه دیوانش متجاوز از ۱۵۰۰۰ بیت است. از ویژگیهای این سخنور پُرکار شیرین زبان آن بود که با همۀ زبانآوری بسیار کم سخن میگفته، به میل خود سخن آغاز نمینمود، مگر آنکه از او بپرسند و او پاسخ گوید و از سخنان بیهوده که به نتیجه نینجامد، سخت پرهیز داشت. وی اقامت طولانی در هند را به قصد مداحی شاهان و اهل دربار اختیار نکرد؛ به همین دلیل قصایدش بیشتر در ستایش امامان (ع) است. او سفر خود را به هند با آهنگ بازرگانی انجام داد و از این راه ثروت اندوخت و به همین سبب هم در صف ملازمان پادشاه یا شاهزادگان در نیامد. در ۱۰۲۵ ق به تهران بازگشت. دیوان شعری بالغ بر ۱۵۰۰۰ بیت در نسخ متعدد از او بر جا مانده است.
تاریخ ادبیات در ایران (۵ /۱۰۹۷- ۱۱۱۰)؛ تذکرۀ شعراء کشمیر (۱۵۲- ۱۷۲).