نجم دایه رازی، نجمالدین ابوبکر عبدالله بن محمدبن شاهور (٥٧٣-٦٥٤ق) نویسنده، صوفی و شاعری که متخلص به «نجم» و معروف به «دایه» و «نجم رازی» بود. وی از عارفان بزرگ قرن هفتم هجری است که در ری به دنیا آمد و در آنجا نشو و نما یافت. كنیهاش ابوبكر بود. دایه (رازی) از مریدان شیخ نجمالدین كبریٰ بود. وی از جوانی به مسافرت پرداخت. بعد از ادای فریضۀ حج و مسافرت در شام و مصر در حدود ٦٠٠ ق به صحبت شیخ مجدالدین، به اشارت نجمالدین کبری، به تربیت و ارشاد او پرداخت. بعد از کشته شدن مراد و شیخ خود، مجدالدین بغدادی به خراسان بازگشت. در هنگام فتنۀ مغول به عراق عجم گریخت. بعد از مدتی به همدان رفت و در آنجا ساکن شد؛ به قول محمدامین ریاحی در مقدمۀ مرصادالعباد پس از آن به اربیل مسافرت کرد و از آنجا به بلاد روم و درگاه سلجوقیان رفت و از راه دیاربکر به شهر قیصریه رسید و در شهر ملاطیه یا ملطیه با شیخ شهابالدین عمر بن محمد سهروردی دیدار کرد. نجمالدین به سفارش سهروردی به خدمت علاءالدین کیقباد سلجوقی (۶۱۶- ۶۳۴ ق) رسید و کتابت مرصادالعباد را به وی تقدیم کرد و مقبول نظر سلطان قرار گرفت. بعد از این نجمالدین در بغداد سکونت کرد. در ارزنجان به خدمت علاءالدین داوود بن بهرامشاه رسید و کتاب مرموزات اسدی در مزمورات داودی را بهنام وی نوشت. اقامت و مسافرتش در این بلاد حدود ۴- ۵ سال طول کشید. در ۶۲۲ ق نزد سلطان جلالالدین خوارزمشاه رفت، سپس به آسیای صغیر بازگشت و به سیر و سیاحت در آن بلاد پرداخت. وی مدتی در قونیه با صدرالدین قونوی و مولانا جلالالدین بلخی معاشر بود. نجمالدین در این مسافرتها در روم یا بغداد با اوحدالدین کرمانی نیز ملاقات کرد. عاقبت به بغداد رفت و در آنجا درگذشت. قبر وی در شونیزیۀ بغداد، بیرون مقبرۀ شیخ سری سقطی و شیخ جنید بغدادی است. روزگار كودكی و دانشاندوزی نجم رازی در ربع آخر قرن ششم هجری در ری گذشته است. به روایت یاقوت در جنگهای مذهبی ری در سال ۵۸۲ ق بسیاری از مردم كشته و آواره شدند و شهر رو به ویرانی نهاد. در این حوادث ابتدا حنفیها و شافعیها، شیعهها را قلع و قمع كردند و سپس شافعیها بر حنفیها چیره شدند. در آن روزها نجم رازی كودكی ۹ ساله بود و چون به قراین مختلف او حنفی بوده، احتمالاً خانوادۀ او هم از این آشوبها بر كنار نمانده است. صوفی جوان در همان سالها و به علت همان آشفتگیها ترك وطن كرده و به سوی خراسان و خوارزم رفته است. او به آیین صوفیان آن روزگار، تا پای رفتن داشت، عمر را به سیر و سفر گذراند. دایه در سالهای اقامت در بغداد یك تفسیر عربی به نام بحرالحقایق و المعانی نوشته كه نسخی از آن موجود است، تصوف نجم رازی آمیختن عشق و عبادت است. او از یك سو دلبستگی كامل به اجرای احكام شرع و ملازمت اوراد و اذكار نشان میدهد و از دیگر سو ــ و پیش از آن و بیش از آن ــ عشق را نهایت معرفت و سلوك میشمارد و در تمام فصول چهارگانۀ مرصاد و رسالههای دیگر او، این شیوه نمایان است. آثار نجمالدین رازی «دایه» به شرح زیر است: مرصادالعباد من المبدأ الیالمعاد (۶۱۸ و ۶۲۰ ق) که مهمترین تألیف او بهشمار میرود و موضوع آن چنانکه خود گفته بیان سلوک دین و وصول به عالم یقین و تربیت نفس انسانی و معرفت صفات ربّانی است. مرصاد العباد بر ۵ باب مرکب از ۴۰ فصل تقسیم شده، باب اول در دیباچه و باب دوم در مبدأ موجودات و باب سوم در معاش خلق و باب چهارم در معاد نفوس سّعدا و اَشقیا و باب پنجم در بیان سلوک طوایف مختلف. اثر معروف دیگر نجمالدین رسالۀ معیارالصدق فی مصداق العشق معروف به رسالۀ عشق و عقل است. انشای او در این رساله از انشای مرصادالعباد یک دستتر و روانتر است و نویسنده اشعار زیادی از قصیده، غزل و ترانه که خود سروده بود، در این رساله گنجانده است. تفسیر عربی نجم رازی كه در كشفالظنون بهنام بحرالحقایق و المعانی فی تفسیر السبعالمثانی ثبت شده است؛ مناراتالسائرین الی حضرتالله و مقاماتالطائرین بالله (به زبان عربی) كه همان مطالب مرصادالعباد است در شرح مقامات عارفان و کراماتشان که در آن به کتاب مرصادالعباد اشاره کرده و گفته است که کتاب پارسی مذکور را ۳۵ سال پیش از تألیف مناراتالسائرین نوشته است و اگر چنین باشد باید تألیف کتاب منارات درست در سال وفات نجمالدین یعنی در سال ۶۵۴ ق انجام گرفته و این آخرین اثر نجمالدین رازی بوده باشد؛ رسالۀ الطیر یا رسالۀ الطیور با انشایی مصنوع كه به قرائتی از آثار دورۀ جوانی نجم رازی و اقامت او در ری است و نامهگونهای است ادبی و آراسته به صنایع معنوی و لفظی از زبان ستمدیدگان ری و خطاب به وزیری است به نام جمالالدین شرف سلغور بلفتح كه به ظاهر مقیم ری بوده و از آن شهر دور گردیده و در این نامه التماس بازگشت او شده است؛ رسالۀ العاشق الی المعشوق در شرح گفتار شیخ ابوالحسن خرقانی الصّوفی غیر مخلوق و کتاب مَزْموراتِ اسدی. مزمورات اسدی در مزمورات داودی به نام علاءالدین داود شاه بن بهرام شاه پادشاه ارزنجان است. این کتاب متضمن ابوابی است در معرفت، سلوک، سلوک ملوک، آیین جهانداری، نصیحت و مواعظ ملوک، تواریخ ملوک از عهد آدم، وَعید ظالم، کلمات حکما و امارات قیامت. در آغاز این کتاب نجمالدین میگوید که در سال ۶۱۸ ق از راه دیاربکر به بلاد روم رسید و مدت ۳ سال تا زمان تألیف این کتاب در آن حدود بسر برد و در آن موقع در ارزنجان بود. نجمالدین رازی شاعر نیز بوده و اشعاری از خود در مرصادالعباد و مرموزات و رسالۀ عشق و عقل آورده است. او تخلص خود را در پایان غزلیاتش به صورت «نجم» یا «نجم رازی» آورده و همچنین نام او را به لقب «دایه» ذكر كرده است، اما مرتبۀ او در شعر دون مرتبهاش در نثر است، چه انشای او در نهایت سلاست و استحکام و همراه با انتخاب کلمات جزیل و فصیح است و اگرچه از آوردن کلمات عربی به وفور یا از ایراد صنایع و سجع در بعض موارد امتناعی ندارد. سخن او به هر حال ساده و روان و گاه منشیانه و آراسته و زیبا و دلانگیز است. استشهاد او به آیات و اخبار البته جزو طبیعت کار اوست و ایراد اشعار پارسی و تازی در راه ایضاح مقصود سنّت جاریۀ صوفیان است و اگرچه متصنّع و آرایندۀ کلام نیست، ولی به سبب مهارت در انشا و به علت وسعت اطلاع و به پیروی از ذوق سلیم خوش کلامی دارد گاه آراسته و مزین به انواع زینتها و گاه ساده و مقصور بر بیان مقصود. به همین سبب از دیرباز سخنش به عنوان نمونۀ خوبی از انشای استوار فارسی معرفی شده است. مطلب مهم در آثار نجمالدین توجه خاصی است که بنابر سنت بسیاری از صوفیه و علمای عهد خود به تألیف کتابهای پارسیگویان داشته است. او علاوه بر مقام بلند عرفانی که داشت نویسنده و گاه منشی تمام عیاری است که خوب از عهدۀ ایراد کلام ادیبانه و آمیختن آن به زینتها و آرایشهای منشیانه برمیآید.
تاریخ ادبیات در ایران (۳/ ۱۱۸۹- ۱۱۹۶)؛ مبانی عرفان و احوال و آثار عارفان (۴۶۰- ۴۶۵).